جدول جو
جدول جو

معنی قاضی اخوی - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی اخوی(جَ)
دهی است از دهستان قره از بخش میاندوآب شهرستان مراغه. در50هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب و 13هزارگزی جنوب باختری شوسۀ شاهین دژ به میاندوآب واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل است. 219 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، توتون، کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
علی بن اسماعیل بن شرف الدین ابراهیم بن حیارۀ یمنی مالکی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدین. ادیب نحوی، شاعر مشهور الاصاله و معروف العداله است. وی از سلفی و نظائر او روایت کند. دیوانی داشته و کتاب نظم الدر فی نقد الشعر از اوست. او در آخر عمر نابینا شد و به سال 632 هجری قمری در 78سالگی در قاهره وفات یافت. (کشف الظنون) (روضات ص 493) (ریحانه الادب ج 2 ص 172)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، در 48000گزی جنوب خاور چرداول و کنار راه مالرو شیروان به مهران واقع و کوهستانی و سردسیر است، 250 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصول آن غلات، ذرت، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حَ مَ)
ابراهیم بن عبدالله ، مکنی به ابن ابی الدم حموی و ملقب به شهاب الدین. از فقهاء و علمای شافعی اواسط قرن هفتم هجری است. وی قاضی شهر حما بوده و به همین جهت به قاضی حموی نیز معروف و از تألیفات او کتاب تاریخ مظفری است که مشتمل بر شش جلد و منحصر به تواریخ ملل اسلامی بوده و یک نسخه از آن بشمارۀ 2868 درخزانۀ بانگی فور موجود است. وی به سال 462 هجری قمریدر همان شهر وفات یافت. رجوع به قاموس الاعلام ج 1 ص 592 و تذکره النوادر ص 87 و ریحانه الادب ج 5 ص 221 شود
لغت نامه دهخدا
ابراهیم اسنوی شافعی نحوی، صاحب بغیه گوید: وی دانشمندی است فقیه و نحوی و بسیار هوشیار که فقه را نزد بهاء قفطی و اصول را نزد شمس اصفهانی و نحو را نزد بهاء نحاس آموخت و متصدی منصب قضاء سیوط و اخیم و قوص گردید، او دارای عقیدۀ پاک و روشی نیکو بود و چون یکی از بزرگان و متنفذان به قوص آمد و از وی خواست بخشی از اموال یتیمان و زکوه را به او دهد استنکاف ورزید و گفت این مخصوص فقراست، این باعث شد که آن مرد متنفذ چون به قاهره برگشت با قاضی بدرالدین ابن جماعهکوشیدند که وی را از قضاء برکنار سازند ولی در اینکار موفق نشدند، او پس از چندی از قضاء عزل گردید و به سال 721 هجری قمری وفات یافت، (روضات الجنات ص 50)
لغت نامه دهخدا
(یِ هَِ رَ)
محمد بن احمد عبادی، مکنی به ابوعاصم. از مشاهیر علما و فقهای شافعی است که به سال 375 هجری قمری در هرات متولد شد. وی ابتدا در هرات وبعد در نیشابور از دانشمندان بزرگ آن روزگار دانش آموخت و پس از سیاحت بسیار و تکمیل دانش و تربیت شاگردان فراوان به سال 458 هجری قمری درگذشت. تألیفاتی دارد. از آن جمله است: 1- ادب القضاه. 2- الهادی. 3- المبسوط. 4- طبقات الفقهاء. (از قاموس الاعلام ترکی)
محمد برهان الدین. یکی ازکسانی است که به منصب صدارت سلطان حسین میرزا نائل گشته است. (حبیب السیر چ قدیم جزء 3 از ج 3 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(نَ خَ)
شریک بن عبدالله از احفاد مالک بن نخع، مکنی به ابوعبدالله. عالمی است فقیه عابد فاضل کوفی با فطانت و ذکاوت از قدمای فقهاء و محدثین عامه یا امامیه که به سال 95 یا 75 در بخارا متولد شد و در عهد خلافت منصور دومین خلیفۀ عباسی (136- 158 هجری قمری) و مهدی سومین خلیفه (158- 169) به قضاوت کوفه و اهواز منصوب شد. وی بسیار حاضرالجواب و در قضاء کثیرالصواب بود. نسبت به خاندان رسالت محبت و نسبت به بنی امیه بغض بی اندازه داشته است. وی در روز شنبه اول ذی قعده به سال 177 یا 178 هجری قمری در عهد خلافت هارون در کوفه وفات یافت. هارون که در این موقع در حیره بود خود را برای نماز بر جنازه او به کوفه رسانید ولی بعد از وقت رسید. در امامی و یا عامی بودن وی میان علمای رجال اختلاف است. مؤلف تنقیح المقال او را امامی ممدوح شناخته است. (تنقیح المقال و روضات ص 327) (ابن خلکان ج 1 ص 244) (تاریخ بغداد ج 9 ص 279) (ریحانه الادب ج 4 ص 181)
لغت نامه دهخدا
یکی از خواهندگان که به لطائف الحیل گریه میکردی، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا